خدا فقط مرد را آفرید و بقیه گلش رو هم داد جبرئیل بره بریزه بیرون ، آخه هم کم بود هم گندیده
بعد از چند روز رفت ببینه مردا چیکار میکنه
دید ای بابا یه موجود ضعیفه وبد بخت و توسری خور و مزاحم و ماییه بد بختی فلاکت مردا هم اون وسط هست
گفت ای بابا این دیگه از کدوم گوری پیداش شد
جبریل هم که اون دور بر بود داشت از ترس میمرد
رفت یکی از زنها رو گرفت گفت تو دیگه کی هستی ، از کجا پیدات شده؟؟؟؟؟؟؟
زن گفت : خوب من زنم دیگه .
خدا گفت ، زن.... ، زن دیگه کدوم خریه
من که زن نیافریده بودم
بعد چشش میخوره به جبریل که داشته اون طرف از ترس به خودش میلرزیده
خدا یه نگا به جبرئیل میندازه میگه : چبرئیل بیا اینجا ببینم ، تو باز گل بازی کردی اونم با اون گلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و این بود راز خلقت زن!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |